Perspective

چند سالی برای شرکت های مختلف فروشنده بودمچیزهای زیادی بود نگفتم ننوشتم...سکوت کردم حیفنمیدانم شاید یک روزی یک زمانی مناسب...جایی نوشتم و قصه های زندگیم رو دور نریختم...همزمان بادانشگاه با تئاتر که همه Perspective...

دهم یا یازدهم عید است!!!نمی دانمروزهایی ست که کرنا نه تنها ایران بلکه جهان را قرنطینه کردهامسال عید نه تنها من خیلی ها درخانه ماندند...برای من اما امسال متفاوت از هرسال در شهرک سوت و کور میگذرد.کانکس Perspective...

چشمانم را به سیاهی های گذشته می بندم...

و به روشنایی های بی پایان فردا خیره میشوم..

معجزه ها هنوز تمام نشده اند،

وقصه هایم ورق نخورده اند...

پاشنه ی روزگار به منوال سابق نخواهدچرخید...

ونور و روشنایی زمستان تمام نشدنی را گرم خواهند کرد...

من میدانم فردای زمستان معجزه ازراه خواهد رسید و به نشانه ی

احترام کلاه ازسر برخواهدداشت!

Perspective...

شبیه به یک ملودرام تخیلی مسخره!

درتعارض عجیب باهمه تعاریف ادبیات

 درتناقض با باورهای سی ساله،وهمه نوستالژی های 

ما دهه شصتی هاااا

عیدوبهارش را می گویم...

سرد،بی روح، بی رنگ!!!

#روزهای_کرونا

 

 

Perspective...